پاکبازان

ساخت وبلاگ
ای دفتر حسن ترا، فهرست خط و خالهاتفصیلها پنهان شده، در پردهٔ اجمالهاپیشانی عفو ترا، پرچین نسازد جرم ماآیینه کی برهم خورد، از زشتی تمثالها؟با عقل گشتم همسفر، یک کوچه راه از بیکسیشد ریشه ریشه دامنم، از خار استدلالهاهر شب کواکب کم کنند، از روزی ما پاره‌ایهر روز گردد تنگتر، سوراخ این غربالهاحیران اطوار خودم، درماندهٔ کار خودمهر لحظه دارم نیتی، چون قرعهٔ رمالهاهر چند صائب می‌روم، سامان نومیدی کنمزلفش به دستم می‌دهد، سررشتهٔ آمالهابرچسب‌ها: صائب تبریزی پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 21:25

تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مراکی بود ممکن که باشد خویشتن‌داری مراسود کی دارد به طراری نمودن زاهدیچون ز من بربود آن دلبر به طراری مراساقی عشق بتم در جام امید وصالمی گران دادست کارد آن سبکساری مرازان بتر کز عشق هستم مست با خصمان اومی‌بباید بردن او مستی به هشیاری مرازارم اندر کار او وز کار او هر ساعتیکرد باید پیش خلق انکار و بیزاری مرااین شگفتی بین و این مشکل که اندر عاشقیبرد باید علت لنگی و رهواری مرابرچسب‌ها: انوری پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 83 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 21:03

ای که از یار نشان می طلبی، یار کجاست؟همه یارند، ولی یار وفادار کجاست؟تا نپرسند، بخوبان غم دل نتوان گفتور بپرسند، بگو: قوت گفتار کجاست؟رفت آن تازه گل و ماند بدل خار غمشگل کجا جلوه گر و سرزنش خار کجاست؟صبر در خانه ویرانه دل هیچ نماندخواب در دیده غمدیده بیدار کجاست؟پار بر داغ دل سوخته مرهم بودییارب! امسال چه شد؟ مرحمت پار کجاست؟در خرابات مغان هوش مجویید ز ماهمه مستیم، درین میکده هشیار کجاست؟بهتر آنست، هلالی، که نهان ماند رازسر خود فاش مکن، محرم اسرار کجاست؟برچسب‌ها: هلالی جغتایی پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 83 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 21:03

بالارو ، بالارو. بند نگه بشکن، و هم سیه بشکن.- آمده ام ، آمده ام، بوی دگر می شنوم، باد دگر می گذرد.روی سرم بید دگر، خورشید دگر.- شهر تونی ، شهر تونی ،می شنوی زنگ زمان : قطره چکید. از پی تو ، سایه دوید.شهر تو در کوی فراترها ، دره دیگرها.- آمده ام، آمده ام، می لغزد صخره سخت، می شنوم آواز درخت.- شهر تونی ، شهر تونی ،خسته چرا بال عقاب؟ و زمین تشنه خواب؟و چرا روییدن، روییدن، رمزی را بوییدن؟شهر تو رنگش دیگر. خاکش ، سنگش دیگر.- آمده ام ، آمده ام، بسته نه دروازه نه در، جن ها هر سو بگذر.و خدایان هر افسانه که هست. و نه چشمی نگران، و نه نامی ز پرست.- شهر تونی ، شهر تونی ،در کف ها کاسه زیبایی، بر لبها تلخی دانایی.شهر تو در جای دگر ، ره می بر با پای دگر.- آمده ام، آمده ام ، پنجره ها می شکفند.کوچه فرو رفته به بی سویی، بی هایی، بی هویی.- شهر تونی ، شهر تونی ،در وزش خاموشی ، سیماها در دود فراموشی.شهر ترا نام دگر، خسته نه ای ، گام دگر.- آمده ام، آمده ام، درها رهگذر باد عدم.خانه ز خود وارسته ، جام دویی بشکسته. سایه یک روی زمین، روی زمان.- شهر تونی این و نه آن.شهر تو گم نشود ، پیدا نشود.برچسب‌ها: سهراب سپهری پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 96 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 21:03